اناجیل واعمال رسولان رسالات پولس رسول رساله عبرانیان رساله یعقوب رسالات پطرس رسول رسالات یوحنا رسول رساله یهودا کتاب مکاشفه
انجیل متی رومیان افسسسیان دوم تسالونیکیان عبرانیان یعقوب اول پطرس اول یوحنا یهودا مکاشفه
انجیل مرقس اول قرنتیان فیلیپیان اول تیموتاوس دوم پطرس دوم یوحنا
انجیل لوقا دوم قرنتیان کولسیان دوم تیموتاوس سوم یوحنا
انجیل یوحنا غلاطیان اول تسالونیکیان تیطس
اعمال رسولان فلیمون
فهرست کلام خدا: عهد جدید X   پنجره را ببندید




کتاب مقدس برای تمام فصول (۱۳)

بخش «کتاب مقدس برای تمام فصول» شامل بررسی ۵۲ فصل کلیدی کتاب مقدس است. با مطالعه یک فصل در هفته، شما در طول یک سال (۵۲ هفته) شناخت عمیق تری از حقایق و تعالیم اساسی کلام خدا حاصل می کنید و تصویری جامع از کل کتاب مقدس در ذهنتان شکل می گیرد. ( همه آیات از ترجمه فارسی هزاره نو و گاهی از ترجمه قدیم فارسی کتاب مقدس برگزیده شده اند.)
برای درک بهتر می توانید ابتدا فصل مورد بحث را در بخش انتهایی این صفحه بخوانید؛ سپس بررسی آن را در ابتدای همین صفحه دنبال کنید.

بررسی انجیل لوقا فصل ۲۴

سلام خدمت همه دوستان گرامی، ادوارد سرکیسیان هستم و فصل دیگری از مجموعه ۵۲ فصل کلیدی کتاب مقدس را بررسی خواهم کرد. فصلی که برای این منظور برگزیده ام فصل بیست و چهارم انجیل لوقا در عهد جدید است. در این فصل ماجرای تاریخی رستاخیز مسیح از مردگان را با جزئیات آن بررسی و اهمیت الهیاتی این واقعه را توضیح خواهم داد. برای درک همه جوانب این رخداد پر شکوه روایت هر چهار انجیل را نیز مد نظر قرار می دهم. در انتهای این بحث شواهد تاریخی متعددی را برای صحت این واقعه ارائه خواهیم داد.
مصلوب شدن و قیام مسیح از مردگان مهمترین رخداد تاریخ جهان هستی مطابق تقویم الهی است. در واقع این رخداد پیش از آفرینش جهان در سرلوحه اراده و قصد خدا برای نجات انسان ها قرار داشت:

«3متبارک باد خدا و پدر خداوند ما عیسی مسیح، که ما را در مسیح به هر برکت روحانی در جایهای آسمانی مبارک ساخته است. 4زیرا پیش از آفرینش جهان، ما را در وی برگزید تا در حضورش مقدّس و بی‌عیب باشیم…7در او، ما به واسطۀ خون وی رهایی یافته‌ایم، که این همان آمرزش گناهان است، که آن را به اندازۀ غنای فیض خود، 8همراه با حکمت و فهم کامل، به‌فراوانی به ما بخشیده است. » افسسیان ۱: ۳-۷

به همین دلیل بعد از واقعه سقوط آدم و حوا در گرداب گناه و مرگ بلافاصله خداوند اراده و قصد خود را در این راستا در باغ عدن آشکار کرد. در آنجا خداوند خطاب به مار(ابلیس)، حقیقت انجیل را در قالب پیشگویی فوق العاده عجیب و بسیار متراکم که هزاران سال بعد می بایست تحقق یابد چنین مکشوف ساخت:

«5میان تو و زن، و میان نسل تو و نسل زن، دشمنی می‌گذارم؛ او سر تو را خواهد کوبید و تو پاشنۀ وی را خواهی زد.» پیدایش ۳: ۵

در آیه فوق همانطور که بارها و بارها در تارنمای فیض و راستی و در مقالات مختلف توضیح داده ایم ( رجوع کنید به بررسی فصل سوم پیدایش) پیام انجیل بطور کامل ولی بسیار فشرده گنجانده شده است. تنها یک انسان از نسل زن به این دنیای خاکی پای نهاده است و آن عیسی مسیح خداوند است که از مریم باکره متولد شده است همه انسان ها بدون استثنا از نسل مرد هستند. علت اینکه مسیح با معجزه خدای روح القدس از مریم باکره متولد شد این است که وی به عنوان نجات دهنده انسان ها از لعنت گناه و مرگ هرگز نمی توانست خود از نسل آدم و حوا و انسان های گناهکار باشد بنابراین مسیح انسان دوم یا آدم دوم بود. آدم اول (آدم خاکی) با سرپیچی از خدا مرگ و گناه را به جهان هستی آورد و باعث سقوط اخلاقی همه انسان ها شد ولی مسیح به عنوان آدم دوم (آدم آسمانی) با اطاعت کامل از خدا در طول زندگی اش بر روی کره خاکی عدالت کامل و بی نقصی را ارائه داد. اما هدف نهایی مسیح کوبیدن سر مار(ابلیس) بود. این بدین معنی است که وی می بایست کار شیطان در رابطه با سقوط انسان ها را باطل کند و بر مرگ غلبه یابد زیرا ابلیس حوا را فریب داد و متعاقبا آدم و حوا به ته دره گناه و مرگ سقوط کردند. اما هیچ احدی نمی تواند مرگ را شکست دهد مگر خدای ازلی و ابدی که سرچشمه حیات است و بنابراین نجات دهنده ای که می بایست از نسل زن بر شیطان غلبه کند کسی جز خود خداوند نبود. عیسی مسیح خداوند با پوشیدن لباس انسانی بعنوان انسان دوم در میان ما ظاهر شد و با تحمل جریمه و مرگ انسان ها بر روی صلیب کفاره گناه را برای همه فراهم کرد. بدین ترتیب خدای پدر به دلیل فیض و محبت بی نهایتش، عدالت کامل مسیح را به حساب ایماندار واقعی به مسیح می گذارد و در عوض جریمه گناهش را مسیح متحمل می شود. کفاره و مرگ مسیح بر روی صلیب همان بخشی از پیشگویی است که خدا به ابلیس می گوید «و تو پاشنه وی را خواهی زد.» در نهایت مسیح با قیام از مردگان ثابت کرد که او سرچشمه حیات ابدی است و مرگ را برای همیشه شکست داده است و «سر مار را کوبیده است».
در این فرآیند محبت بی نهایت خدا و عدالت بی نهایت خدا در صلیب مسیح با هم تلاقی می کنند و نجات و حیات ابدی را برای انسان ها به ارمغان می آورند.
مسئله قیام مسیح از مردگان چنان اهمیت دارد که پولس رسول بطور سیستماتیک نجات انسان را به آن گره می زند:

«9که اگر به زبان خود اعتراف کنی «عیسی خداوند است» و در دل خود ایمان داشته باشی که خدا او را از مردگان برخیزانید، نجات خواهی یافت.» رومیان ۱۰: ۹

17و اگر مسیح برنخاسته، ایمان شما باطل است و شما همچنان در گناهان خود هستید… 20امّا مسیح براستی از مردگان برخاسته و نوبر خفتگان شده است. 21زیرا همان‌گونه که مرگ از طریق یک انسان آمد، رستاخیز مردگان نیز از طریق یک انسان پدیدار گشت. 22زیرا همان‌گونه که در آدم همه می‌میرند، در مسیح نیز همه زنده خواهند شد. 23امّا هر کس به نوبۀ خود: نخست مسیح که نوبر بود؛ و بعد، به هنگام آمدن او، آنان که متعلق به اویند. اول قرنتیان ۱۵: ۱۷و ۲۰-۲۳

هدف از آمدن مسیح به این دنیای سقوط کرده پیروزی بر هیولای مرگ بود؛ هیولایی که انسان ها را به کام خود فرو برده است و یکی یکی، آنها را از صحنه زندگی در حیطه مادی محو می سازد و در حیطه روحانی آنها را به جدایی ابدی از خدایی که سرچشمه حیات و خوشبختی است محکوم می کند. مسیح با قیام از مردگان ادعایش را ثابت کرد:

25عیسی گفت: «قیامت و حیات مَنَم. آن که به من ایمان آوَرَد، حتی اگر بمیرد، زنده خواهد شد.» انجیل یوحنا ۱۱: ۲۵

در واقع کسی می تواند ادعا کند که نجات دهنده انسان ها از گناه و مرگ است که خود بر مرگ پیروز شود و بر آن غلبه کند. قبر خالی مسیح پیام پرجلال انجیل مسیح است که امید واقعی و ملموس نجات از مرگ را برای ایمانداران به مسیح به ارمغان می آورد. اگر در سراسر زندگی تان به رهبران مذهبی اقتدا کرده اید که زیر خروارها خاک چیزی جز استخوان هایشان باقی نمانده است وقت آن است که به قبر خالی مسیح چشم بدوزید!
قیام مسیح از مردگان تایید کفاره گناه بر صلیب بود. روز یکشنبه رستاخیز، روز جمعه مصلوب شدن مسیح را تفسیر می کند و به آن معنی می بخشد!
در واقع بدون روز یکشنبه رستاخیز، مسیحیتی وجود ندارد. رستاخیز مسیح از مردگان بنیاد و سنگ زیربنای کل کتاب مقدس و مسیحیت است. به همین دلیل صلیب مسیح (مرگ) و قیام وی از مردگان خاری در چشم شیطان و فرشتگان شریر است. شیطان به درستی می داند که اگر انسان ها را از این دو حقیقت تاریخی منحرف کند مجددا بطور کامل به هدفش که همانا هلاکت انسان ها است نائل شده است. بنابراین در طول تاریخ شیطان سعی کرده است تا از هر طریق ممکن این دو حقیقت را سرکوب کند و انسان ها را فریب دهد.
اگر مسیح از مردگان قیام نمی کرد عهد جدید کتاب مقدس هرگز نوشته نمی شد!
حال با این مقدمه اجازه دهید رخداد روز یکشنبه قیام مسیح به روایت لوقا را اندکی مطالعه کنیم:

1در سپیده‌دمِ روز اوّل هفته، زنان حَنوطی را که فراهم کرده بودند، با خود برداشتند و به مقبره رفتند. 2امّا دیدند سنگِ جلوِ مقبره به کناری غلتانیده شده است.3چون به مقبره داخل شدند، بدن عیسای خداوند را نیافتند. لوقا ۲۴: ۱-۳

در حین مطالعه کتاب مقدس باید همواره در گوشه ذهنتان به این نکته توجه داشته باشید که وقایع و رخدادها بسیار فشرده و از زاویه ای خاص نوشته شده اند. واقعه ای که ممکن است عده ای زیاد در آن شرکت داشته باشند یا در بازه زمانی طولانی اتفاق افتاده باشد و یا شامل چندین رویداد مستقل یا موازی نیز باشد در یک یا دو پاراگراف خلاصه شده است. خوشبختانه در اناجیل چهارگانه با کنار هم گذاشتن وقایع یکسان از زوایای مختلف به تصویری کامل تر دست می یابیم.(رجوع کنید به مقاله «گزارش اناجیل از رویدادهای زندگی مسیح» در بخش مقالات)
در مورد آیات فوق نیز این مسئله صادق است. با در نظر گرفتن هر چهار انجیل تقریبا حوادث روز یکشنبه رستاخیز با طلوع خورشید این چنین آغاز می شوند؛ طبق رسم یهودیان قرن اول میلادی، زنانی چند از میان پیروان مسیح که اکثرا از اهل جلیل ( ناحیه شمالی سرزمین یهودیه) بودند و مسیح را خدمت می کردند تصمیم می گیرند به محل قبر رفته و بدن مسیح را با مواد خوشبو و معطر که روز جمعه آماده کرده بودند تدهین کنند. برخی از آنان از محل قبر مسیح اطلاع دقیق داشتند:

57هنگام غروب، مردی ثروتمند از اهالی رامَه، یوسف نام، که خودْ شاگرد عیسی شده بود، 58نزد پیلاتُس رفت و جسد عیسی را طلب کرد. پیلاتُس دستور داد به وی بدهند. 59یوسف جسد را برداشته، در کتانی پاک پیچید 60و در مقبره‌ای تازه که برای خود در صخره تراشیده بود، نهاد و سنگی بزرگ جلو دهانۀ مقبره غلتانید و رفت. 61مریمِ مَجدَلیّه و آن مریم دیگر در آنجا مقابل مقبره نشسته بودند. انجیل متی ۲۷: ۵۷-۶۱

50در آنجا شخصی یوسف نام نیز حضور داشت که مردی بود نیک و درستکار. او هرچند عضو شورا بود، 51با رأی و تصمیم آنان موافق نبود. یوسف از مردمان رامَه، یکی از شهرهای یهودیان بود و مشتاقانه انتظار پادشاهی خدا را می‌کشید. 52او نزد پیلاتُس رفت و جسد عیسی را طلب کرد. 53پس آن را پایین آورده، در کتانی پیچید و در مقبره‌ای تراشیده از سنگ نهاد که تا به حال کسی در آن گذاشته نشده بود. 54آن روز، ’روز تهیه‘ بود و چیزی به شروع شَبّات نمانده بود. 55زنانی که از جلیل از پی عیسی آمده بودند، به دنبال یوسف رفتند و مکان مقبره و چگونگی قرار گرفتن جسد او را دیدند. 56سپس به خانه بازگشته، حَنوط و عطریات آماده کردند و در روز شَبّات طبق حکم شریعت، آرام گرفتند. لوقا ۲۳: ۵۰-۵۶

روز «شبات» همان روز شنبه و استراحت یهودیان است. معمولا طبق سنن، یهودیان روز جمعه را «روز تهیه» می نامیدند که کارهای ضروری خود را انجام می دادند و بعد از غروب آفتاب در روز جمعه تا غروب آفتاب در روز شنبه از کار باز می ایستادند. توجه کنید که مسیح در روز جمعه عید فِصَحْ (پِسَخ) یهود در نزدیکی اورشلیم مصلوب گشت(مسیح به همراه دو محکوم دیگر حدودا از ساعت ۹ صبح تا ۳ بعد از ظهر بر روی صلیب بودند.)؛ هر ساله ده ها هزار زائر یهودی از سراسر سرزمین یهودیه و مناطق اطراف برای برگزاری این عید بسیار مهم به اورشلیم که معبد خدا در آنجا قرار داشت می آمدند و گاهی طبق روایت مورخان قرن اول میلادی تعداد آنان گاهی از صد هزار نفر تجاوز می کرد. اکثر شاگردان و رسولان مسیح از ترس اینکه رهبران مذهبی یهود بعد از مرگ عیسی، آنها را دستگیر و روانه زندان کنند یا به قتل برسانند در اورشلیم و یا در دهکده های اطراف اورشلیم پراکنده و مخفی شده بودند.
برخی از آن زنان جلیلی به احتمال قوی در دهکده بیت عَنیْا نزد مرتا و مریم خواهران ایلعازر اقامت داشتند که از شاگردان بسیار نزدیک مسیح بودند(ایلعازر همان کسی است که مسیح او را چهار روز بعد از مرگش زنده کرد).
فاصله دهکده بیت عنیا تا اورشلیم حدود ۲مایل( ۳ کیلومتر) بود و زنان با پای پیاده حدود نیم تا یک ساعت تا مکان مقبره مسیح باید پیاده روی می کردند. مریم مجدلیه، مریم مادر یعقوب و یوشا، سالومه مادر یوحنا و یعقوب(رسولان مسیح)، یونا (یوآنّا) زوجه خوزا که ناظر دربار هیرودیس پادشاه بود و احتمالا مریم مادر عیسی و مریم زوجه کْلوپاس (با کِلئوپاس که از شاگردان مسیح بود و در مسیر خود به دهکده عِمائوس با مسیح قیام کرده دیدار کرد اشتباه نگیرید) نیز جز این گروه بودند. توجه کنید که نام «مریم» در آن زمان نزد یهودیان بسیار متداول بود زیرا نام خواهر موسی مرد خدا، مریم بود( به عبری «میریام» که فرم یونانی آن مریم است).

احتمالا چون زنان کمتر در معرض سؤ ظن رهبران یهودی قرار داشتند صبح روز یکشنبه قبل از طلوع خورشید زمانی که بسیاری در خواب بودند و هوا هنوز تاریک بود به سوی محل قبر که در باغی نزدیکی اورشلیم قرار داشت به راه افتادند. هنوز زنان به مقبره نرسیده بودند که اتفاق عجیبی در محل قبر می افتد. مقبره مسیح توسط سربازان نگهبانی می شد و سنگ جلوی ورودی قبر مهر و موم شده بود و هیچکس حق ورود به آن را نداشت. ولی از این موضوع زنان و دیگر شاگردان و رسولان مسیح ابدا اطلاعی نداشتند.

62روز بعد، که پس از ’روز تهیه‘ بود، سران کاهنان و فَریسیان نزد پیلاتُس گرد آمده، گفتند: 63«سرورا! به یاد داریم که آن گمراه‌کننده وقتی زنده بود، می‌گفت، ”پس از سه روز بر خواهم خاست.“ 64پس فرمان بده مقبره را تا روز سوّم نگهبانی کنند، مبادا شاگردان او آمده، جسد را بدزدند و به مردم بگویند که او از مردگان برخاسته است، که در آن صورت، این فریب آخر از فریب اوّل بدتر خواهد بود.» 65پیلاتُس پاسخ داد: «شما خود نگهبانان دارید. بروید و آن را چنانکه صلاح می‌دانید، حفاظت کنید.» 66پس رفتند و سنگ مقبره را مُهر و موم کردند و نگهبانانی در آنجا گماشتند تا از مقبره حفاظت کنند. متی ۲۷: ۶۲-۶۶

قبرهای آن زمان در اورشلیم شبیه غارهای کوچکی بودند که در پای تپه ها یا صخره های اطراف کنده می شدند و اکثرا به افراد ثروتمند یا رهبران مذهبی تعلق داشتند. قبل از طلوع صبح زمانی که هنوز زنان به آنجا نرسیده بودند اتفاق عجیبی در محل قبر می افتد:

2ناگاه زمین‌لرزه‌ای شدید رخ داد، زیرا فرشتۀ خداوند از آسمان نازل شد و به سوی مقبره رفت و سنگ را از برابر آن به کناری غلتانید و بر آن بنشست. 3چهرۀ آن فرشته همچون برقِ آسمان می‌درخشید و جامه‌اش چون برف، سفید بود. 4نگهبانان از هراسِ دیدن او به لرزه افتاده، چون مردگان شدند!
…11هنگامی که زنان در راه بودند، عده‌ای از نگهبانان به شهر رفته، همۀ وقایع را به سران کاهنان گزارش دادند. 12آنها نیز پس از دیدار و مشورت با مشایخ، به سربازان پول زیادی داده، 13گفتند: «بگویید، ”شاگردانِ او شبانه آمدند و هنگامی که ما در خواب بودیم، جسد او را دزدیدند.“ 14و اگر این خبر به گوش والی برسد، ما خودْ او را راضی خواهیم کرد تا برای شما مشکلی ایجاد نشود.» 15پس آنها پول را گرفتند و طبق آنچه به آنها گفته شده بود عمل کردند. و این داستان تا به امروز در میان یهودیان شایع است. انجیل متی ۲۸: ۲-۱۵

نگهبانان مقبره از ترس حضور فرشته نورانی و زلزله از هوش رفتند ولی بعد از اندک زمانی به هوش آمدند و چون دیگر خبری از فرشته نبود با بازرسی از داخل قبر متوجه شدند که بدن مسیح در آنجا نیست و به سرعت محل را ترک کردند و به شهر اورشلیم رفتند تا این خبر را به گوش رهبران یهود برسانند. واقعه مربوط به نگهبانان مقبره مسیح احتمالا هفته ها یا ماه ها بعد از طریق منابع موثق به گوش متی که یکی از رسولان مسیح بود رسیده که در انجیل خود به آن اشاره کرده است.

هنگامی که زنان تقریبا به محل باغ می رسند مریم مجدلیه که احتمالا جوان تر از دیگران و غرق در غم و اندوه بود به سوی قبر می دود و متوجه می شود که سنگ مقابل آن به سویی دیگر غلتانده شده است و بلافاصله به این نتیجه می رسد که بدن مسیح را دزدیده اند و بی درنگ و با غمی دو چندان نسبت به قبل، احتمالا پس از مشورت مختصر با زنان از راهی دیگر به سوی خانه ای در اورشلیم که پطرس و یوحنا آنجا بودند رهسپار می شود تا این خبر مهم را به آنان اطلاع دهد. توجه کنید که پطرس و یوحنا و برادر یوحنا، یعقوب از رسولان بسیار نزدیک به مسیح بودند و پطرس نقش رهبری رسولان را بر عهده داشت.

1در نخستین روز هفته، سحرگاهان، هنگامی که هوا هنوز تاریک بود، مریم مَجدَلیّه به مقبره آمد و دید که سنگ از برابر آن برداشته شده است. 2پس دوان دوان نزد شَمعون پطرس و آن شاگرد دیگر که عیسی دوستش می‌داشت، رفت و به آنان گفت: «سرورمان را از مقبره برده‌اند و نمی‌دانیم کجا گذاشته‌اند.» یوحنا ۲۰: ۱و۲

بعد از گذشت لحظاتی کوتاه که مریم مجدلیه آن مکان را ترک کرده بود و به سوی محل سکونت پطرس و یوحنا شتابان در حرکت بود زنان دیگر به محل قبر مسیح می رسند و می بینند که براستی سنگ قبر به کناری غلتانده شده است:

2امّا دیدند سنگِ جلوِ مقبره به کناری غلتانیده شده است. 3چون به مقبره داخل شدند، بدن عیسای خداوند را نیافتند. 4از این امر در حیرت بودند که ناگاه دو مرد با جامه‌هایی درخشان در کنار ایشان ایستادند. 5زنان از ترسْ سرهای خود را به زیر افکندند؛ امّا آن دو مرد به ایشان گفتند: «چرا زنده را در میان مردگان می‌جویید؟ 6او اینجا نیست، بلکه برخاسته است! به یاد آورید هنگامی که در جلیل بود، به شما چه گفت. 7گفت که پسر انسان باید به دست گناهکاران تسلیم شده، بر صلیب کشیده شود و در روز سوّم برخیزد.» 8آنگاه زنان سخنان او را به یاد آوردند. 9چون از مقبره بازگشتند، این همه را به آن یازده رسول و نیز به دیگران بازگفتند. انجیل لوقا ۲۴: ۲-۹

آن دو مرد با جامه درخشان، دو فرشته ای بودند که در آن مکان به زنان ظاهر شدند و به آنان خبر خوش قیام مسیح از مردگان را دادند. زنان در حالی که غرق در ترس، شادی و حیرت بودند محل باغ را ترک کردند تا به سرعت نزد شاگردان و رسولان مسیح بروند و رخدادی که شاهد آن بودند را به آنان گزارش دهند. اما در راه برگشت مسیح زنده را ملاقات می کنند:

8پس زنان با هراسی آمیخته به شادیِ عظیم، بی‌درنگ از مقبره روانه شدند و به سوی شاگردان شتافتند تا این واقعه را به آنان خبر دهند. 9ناگاه عیسی با ایشان روبه‌رو شد و گفت: «سلام بر شما باد!» زنان پیش آمدند و بر پایهای وی افتاده، او را پرستش کردند. 10آنگاه عیسی به ایشان فرمود: «مترسید! بروید و به برادرانم بگویید که به جلیل بروند. در آنجا مرا خواهند دید.» انجیل متی ۲۸: ۸-۱۰

توجه کنید که مشخص نیست که دقیقا در چه فاصله زمانی مسیح با این گروه از زنان دیدار می کند. شاید این دیدار یک ساعت بعد از خروج زنان از آن باغ اتفاق افتاده باشد. اما قبل از ملاقات مسیح زنده با زنان، مریم مجدلیه به خانه ای که پطرس و یوحنا در آنجا بودند می رود و گزارش قبر خالی را به آنان می دهد:

1در نخستین روز هفته، سحرگاهان، هنگامی که هوا هنوز تاریک بود، مریم مَجدَلیّه به مقبره آمد و دید که سنگ از برابر آن برداشته شده است. 2پس دوان دوان نزد شَمعون پطرس و آن شاگرد دیگر که عیسی دوستش می‌داشت، رفت و به آنان گفت: «سرورمان را از مقبره برده‌اند و نمی‌دانیم کجا گذاشته‌اند.» 3پس پطرس همراه با آن شاگرد دیگر بیرون آمده، به سوی مقبره روان شدند. 4و هر دو با هم می‌دویدند؛ امّا آن شاگرد دیگر تندتر رفته، از پطرس پیش افتاد و نخست به مقبره رسید. 5پس خم شده، نگریست و دید که پارچه‌های کفن در آنجا هست، امّا درون مقبره نرفت. 6شَمعون پطرس نیز از پی او آمد و درون مقبره رفته، دید که پارچه‌های کفن در آنجا هست، 7امّا دستمالی که گرد سر عیسی بسته بودند نه در کنار پارچه‌های کفن، بلکه جداگانه تا شده و در جایی دیگر گذاشته شده است. 8پس آن شاگرد دیگر نیز که نخست به مقبره رسیده بود، به درون آمد و دید و ایمان آورد. 9زیرا هنوز کتب مقدّس را درک نکرده بودند که او باید از مردگان برخیزد. 10آنگاه آن دو شاگرد به خانۀ خود بازگشتند. انجیل یوحنا ۲۰: ۱-۹

به محض گزارش مریم مجدلیه، پطرس و یوحنا رسول به سوی مکان قبر شتابان حرکت می کنند و مریم مجدلیه نیز که احتمالا بسیار خسته و آشفته بود از دور آنان را دنبال می کند. زمانی که پطرس و یوحنا به آن باغ داخل می شوند زنان آنجا را ترک کرده بودند ولی آن دو رسول که از این خبر بسیار آشفته بودند وارد قبر می شوند و با چشمان خود آنچه که مریم مجدلیه به آنان گفته بود را می بینند و از صحت این خبر مطمئن میشوند. پطرس با حیرتی آمیخته با نگرانی همراه یوحنا آن مکان را ترک می کنند.
مریم مجدلیه زمانی به مکان قبر خالی مسیح می رسد که همه آنجا را ترک کرده بودند. مریم مجددا سر قبر می رود و با گریه و زاری به داخل قبر نظری می اندازد و ناگهان با دو فرشته مواجه می شود:

11و امّا مریم، بیرون، نزدیک مقبره ایستاده بود و می‌گریست. او گریان خم شد تا به درون مقبره بنگرد. 12آنگاه دو فرشته را دید که جامه‌های سفید بر تن داشتند و آنجا که پیکر عیسی نهاده شده بود، یکی در جای سر و دیگری در جای پاهای او نشسته بودند. 13آنها به او گفتند: «ای زن، چرا گریانی؟» او پاسخ داد: «سرورم را برده‌اند و نمی‌دانم کجا گذاشته‌اند.» 14چون این را گفت، برگشت و عیسی را آنجا ایستاده دید، امّا نشناخت. 15عیسی به او گفت: «ای زن، چرا گریانی؟ که را می‌جویی؟» مریم به گمان اینکه باغبان است، گفت: «سرورم، اگر تو او را برداشته‌ای، به من بگو کجا گذاشته‌ای تا بروم و او را برگیرم.» 16عیسی صدا زد: «مریم!» مریم روی به جانب او گرداند و به زبان عبرانیان گفت: «رَبّونی!» (یعنی استاد). 17عیسی به او گفت: «بر من میاویز، زیرا هنوز نزد پدر صعود نکرده‌ام. بلکه نزد برادرانم برو و به آنها بگو که نزد پدر خود و پدر شما و خدای خود و خدای شما صعود می‌کنم.» 18مریم مَجدَلیّه رفت و شاگردان را خبر داد که «خداوند را دیده‌ام!» و آنچه به او گفته بود، بدیشان بازگفت. انجیل یوحنا ۲۰: ۱۱-۱۷

در آن باغ مسیح خود را بر مریم مجدلیه نمایان می سازد و به احتمال قوی این واقعه پیش از ملاقات مسیح با زنانی که آنجا را ترک کرده بودند اتفاق می افتد. در هر حال مسیح ابتدا به همه زنانی که در روز جمعه شاهد مصلوب شدن، مرگ و تدفین او بودند ظاهر شد و غم و ترس آنان به خوشی و شادی وصف ناپذیر تبدیل گشت. حال همه آنان برای گزارش آنچه که دیده اند و شاهد آن بوده اند سراسیمه و با شوقی عظیم رهسپار اورشلیم می شوند تا با رسولان و شاگردان مسیح در میان بگذارند.

18مریم مَجدَلیّه رفت و شاگردان را خبر داد که «خداوند را دیده‌ام!» و آنچه به او گفته بود، بدیشان بازگفت. انجیل یوحنا ۲۰: ۱۸

10آنگاه عیسی به ایشان فرمود: «مترسید! بروید و به برادرانم بگویید که به جلیل بروند. در آنجا مرا خواهند دید.» متی ۲۸: ۱۰

جالب است که مسیح نخست با آن زنان شجاع که به دلیل وفاداری و محبتشان نسبت به مسیح، او را در همه این مصائب دنبال کرده بودند ملاقات می کند و این نشانه تصدیق و تایید ایمان واقعی این زنان بود که ماتم آنان را به شادی وصف ناپذیر مبدل می سازد و تسلی می یابند.
بعد از برگشت پطرس و یوحنا از مکان باغ اندک اندک همه رسولان و شاگردان و پیروان نزدیک مسیح نیز از این واقعه (قبر خالی مسیح و کفنی که در آنجا به همان حالت اولیه گذاشته شده بود.) خبردار شدند.
زنانی که از محل باغ مراجعت کرده بودند به همراه مریم مجدلیه خبر دیدار با فرشتگان، قیام مسیح از مردگان و ملاقات با وی را به گوش رسولان مسیح می رسانند. احتمالا آنان به خانه های متعددی سرکشی می کنند تا به همه شاگردان و رسولان این خبر مهم را اطلاع دهند.
اما رسولان گزارش زنان درباره فرشتگان و ملاقات با مسیح را باور نمی کنند و آن را هذیان می پندارند.

10زنانی که این خبر را به رسولان دادند، مریمِ مَجدَلیّه، یوآنّا، مریم مادر یعقوب و زنانِ همراه ایشان بودند. 11امّا رسولان گفتۀ زنان را هذیان پنداشتند و سخنانشان را باور نکردند. لوقا ۲۴: ۱۰و۱۱

پطرس که نقش رهبری رسولان را ایفا میکرد با شنیدن سخنان زنان در رابطه با ملاقات با فرشتگان و مسیح زنده مجددا تصمیم می گیرد که برای بار دوم به محل باغ رفته و در روشنایی روز اوضاع را به دقت بررسی کند؛ به یاد داشته باشید که در دیدار نخست با مریم مجدلیه هنگام طلوع صبح، مریم به پطرس و یوحنا صرفا گفته بود که سنگ قبر به سویی غلتانده شده است و نمی دانیم که بدن مسیح را چه کسی برداشته است.

12با این همه، پطرس برخاست و به سوی مقبره دوید و خم شده نگریست، امّا جز کفن چیزی ندید. پس حیران از آنچه روی داده بود، به خانه بازگشت. لوقا ۲۴: ۱۲

ولی مسیح در همان روز قبل از غروب آفتاب به پطرس ظاهر شد و برای پطرس رسول، قیام مسیح مسلم گشت.

34می‌گفتند: «این حقیقت دارد که خداوند قیام کرده است، زیرا بر شَمعون ظاهر شده است.» لوقا ۲۴: ۳۴

توجه کنید که شَمعون نام عبری پطرس رسول است‌(پطرس به یونانی یعنی «تخته سنگ، صخره» لقبی که مسیح به شمعون داد).
اما لوقا در ادامه رخدادهای روز یکشنبه رستاخیز مسیح به واقعه ای کاملا مستقل از آنچه در اورشلیم اتفاق افتاده بود اشاره می کند که بسیار جالب توجه است و نکته بسیار مهمی در آن نهفته است:

13در همان روز، دو تن از آنان به دهکده‌ای می‌رفتند، عِمائوس نام، واقع در دو فرسنگی اورشلیم. 14ایشان دربارۀ همۀ وقایعی که رخ داده بود، با یکدیگر گفتگو می‌کردند. 15همچنان که سرگرم بحث و گفتگو بودند، عیسی، خود، نزد آنها آمد و با ایشان همراه شد. 16امّا او را نشناختند زیرا چشمان ایشان بسته شده بود. 17از آنها پرسید: «در راه، دربارۀ چه گفتگو می‌کنید؟» آنها با چهره‌هایی اندوهگین، خاموش ایستادند. 18آنگاه یکی از ایشان که کْلِئوپاس نام داشت، در پاسخ گفت: «آیا تو تنها شخص غریب در اورشلیمی که از آنچه در این روزها واقع شده بی‌خبری؟» 19پرسید: «چه چیزی؟» گفتند: «آنچه بر عیسای ناصری گذشت. او پیامبری بود که در پیشگاه خدا و نزد همۀ مردم، کلام و اعمال پرقدرتی داشت. 20سران کاهنان و بزرگان ما او را سپردند تا به مرگ محکوم شود و بر صلیبش کشیدند. 21امّا ما امید داشتیم او همان باشد که می‌بایست اسرائیل را رهایی بخشد. افزون بر این، به‌واقع اکنون سه روز از این وقایع گذشته است. 22برخی از زنان نیز که در میان ما هستند، ما را به حیرت افکنده‌اند. آنان امروز صبح زود به مقبره رفتند، 23امّا پیکر او را نیافتند. آنگاه آمده، به ما گفتند فرشتگانی را در رؤیا دیده‌اند که به ایشان گفته‌اند او زنده است. 24برخی از دوستان ما به مقبره رفتند و اوضاع را همان‌گونه که زنان نقل کرده بودند، یافتند، امّا او را ندیدند.» 25آنگاه به ایشان گفت: «ای بی‌خردان که دلی دیرفهم برای باور کردن گفته‌های انبیا دارید! 26آیا نمی‌بایست مسیح این رنجها را ببیند و سپس به جلال خود درآید؟» 27سپس از موسی و همۀ انبیا آغاز کرد و آنچه را که در تمامی کتب مقدّس دربارۀ او گفته شده بود، برایشان توضیح داد. 28چون به دهکده‌ای که مقصدشان بود نزدیک شدند، عیسی وانمود کرد که می‌خواهد دورتر برود. 29آنها اصرار کردند و گفتند: «با ما بمان، زیرا چیزی به پایان روز نمانده و شب نزدیک است.» پس داخل شد تا با ایشان بماند. 30چون با آنان بر سفره نشسته بود، نان را برگرفت و شکر نموده، پاره کرد و به ایشان داد. 31در همان هنگام، چشمان ایشان گشوده شد و او را شناختند، امّا در‌ دم از نظرشان ناپدید گشت. 32آنها از یکدیگر پرسیدند: «آیا هنگامی که در راه با ما سخن می‌گفت و کتب مقدّس را برایمان تفسیر می‌کرد، دل در درون ما نمی‌تپید؟» 33پس بی‌درنگ برخاستند و به اورشلیم بازگشتند. آنجا آن یازده رسول را یافتند که با دوستان خود گرد ‌آمده، 34می‌گفتند: «این حقیقت دارد که خداوند قیام کرده است، زیرا بر شَمعون ظاهر شده است.» 35سپس، آن دو نیز بازگفتند که در راه چه روی داده و چگونه عیسی را هنگام پاره کردن نان شناخته‌اند. انجیل لوقا ۲۴: ۱۳-۳۵

از اورشلیم تا عمائوس (عمواس) حدود ۷ مایل(۱۱ کیلومتر) راه بود. دو شاگرد مسیح که یکی از آنان کِلئوپاس نام داشت گرم گفتگو در مورد وقایع مربوط به مصلوب شدن و قبر خالی مسیح بودند که ناگهان مسیح با ظاهری که برای آنان قابل تشخیص نباشد در آن مسیر به آنان پیوست. دقت کنید که مسیح می توانست خود را بلافاصله به آنان نمایان سازد ولی هدف مسیح چیز دیگری بود؛ در طول این مسیر مسیح تفسیر صحیح کتاب مقدس را به آن دو شاگرد می آموزد. شاگردان و رسولان مسیح به عنوان یک یهودی اطلاعاتی پراکنده از کتاب مقدس (عهد عتیق) داشتند زیرا تمام عمرشان در روزهای شنبه در کنیسه ها و مراسم مذهبی دیگر از کلام خدا می شنیدند اما برداشتی که از آن داشتند تفسیری بود که فریسیان و کاتبان و معلمان یهودی در آن زمان تعلیم و ارائه می دادند. مطابق این تعالیم، مسیح موعود یهودیان کسی بود که می بایست رهبری روحانی و سیاسی اسرائیل را با جلال و جبروتی عظیم به دست می گرفت و قوم یهود را همچون موسی از اسارت استعمارگران و دشمنانشان رهایی می داد و پادشاهی پرشکوه داوود و پسرش سلیمان را مجددا استوار می ساخت؛ بدین ترتیب دوران طلایی و شکوفایی اقتصادی و سیاسی را برای سرزمین یهودیه و حتی سراسر دنیا به ارمغان می آورد. چنین تصویر باشکوهی از مسیح موعود در ذهن و ضمیر هر یهودی از بدو تولد تا موقع مرگ تثبیت شده بود(تا به امروز نیز یهودیان به چنین مسیح موعودی ایمان دارند). تصور مسیحی که توسط دشمنان یهود(مانند رومیان در قرن اول) به صلیب کشیده شود و به طرز وحشتناکی همچون یک جنایتکار کشته شود برای هیچ یهودی حتی برای رسولان مسیح که مدت سه سال او را پیروی کرده و شاهد معجزات عظیم مسیح بودند قابل قبول و پذیرش نبود. هر چند مسیح بارها در این مورد با آنها صحبت کرده بود ولی برای آنان این امر مطلقا قابل هضم نبود و انگار سخنان مسیح را از ذهنشان فیلتر می کردند:

21از آن پس عیسی به آگاه ساختن شاگردان خود از این حقیقت آغاز کرد که لازم است به اورشلیم برود و در آنجا از مشایخ و سران کاهنان و علمای دین آزار بسیار ببیند و کشته شود و در روز سوّم برخیزد. 22اما پطرس او را به کناری برد و سرزنش‌کنان گفت: «دور از تو، سرورم! مباد که چنین چیزی هرگز بر تو واقع شود.» متی ۱۶: ۲۱-۲۲

بنابراین لازم بود که مسیح چشمان شاگردان و رسولان را باز کند که حقایق کتاب مقدس را درک کنند و تفسیر صحیح آن را بیاموزند. برای این امر حیاتی، مسیح در راه دهکده عمائوس به دو شاگرد خود می پیوندد و در طول دو سه ساعتی که با هم قدم زنان می رفتند کتاب مقدس را برای آنان در رابطه با نجات انسان و مسیح نجات دهنده تفسیر می کند:

27سپس از موسی و همۀ انبیا آغاز کرد و آنچه را که در تمامی کتب مقدّس دربارۀ او گفته شده بود، برایشان توضیح داد. لوقا ۲۴: ۲۷

توجه کنید که منظور از «موسی» در آیه فوق پنج کتاب اول کتاب مقدس(عهد عتیق) شامل پیدایش، خروج، لاویان، اعداد و تثنیه است که به تورات مشهور است و «انبیا» نیز اشاره به سایر کتب مقدس است.

به احتمال بسیار قوی مسیح دقیقا از جایی در کتاب مقدس شروع می کند که ما در آغاز این مطالعه به آن اشاره کردیم:

«5میان تو و زن، و میان نسل تو و نسل زن، دشمنی می‌گذارم؛ او سر تو را خواهد کوبید و تو پاشنۀ وی را خواهی زد.» پیدایش ۳: ۵

بدون شک مسیح معنی و مفهوم مراسمی که مطابق تورات می بایست توسط کاهنان هر روز در معبد خدا برگزار می شد(مانند گذراندن قربانی بر مذبح و …) که نمادی از مسیح بود نیز توضیح می دهد و از کتب دیگر عهد عتیق نیز آیات متعددی را برای آن دو تفسیر می کند. اجازه دهید فقط به یک مورد از کتاب اشعیا نبی در اینجا اشاره کنم:

3 خوار و نزد مردمان‌ مردود و صاحب‌ غمها و رنج‌ دیده‌ و مثل‌ كسی‌ كه‌ رویها را از او بپوشانند و خوار شده‌ كه‌ او را به‌ حساب‌ نیاوردیم‌.
4 لكن‌ او غم‌های‌ ما را بر خود گرفت‌ و دردهای‌ ما را بر خویش‌ حمل‌ نمود. و ما او را از جانب‌ خدا زحمت‌ كشیده‌ و مضروب‌ و مبتلا گمان‌ بردیم.
5 و حال‌ آنكه‌ به‌ سبب‌ تقصیرهای‌ ما مجروح‌ و به‌ سبب‌ گناهان‌ ما كوفته‌ گردید. و تأدیب‌ سلامتی‌ ما بر وی‌ آمد و از زخمهای‌ او ما شفا یافتیم‌.
6 جمیع‌ ما مثل‌ گوسفندان‌ گمراه‌ شده‌ بودیم‌ و هریكی‌ از ما به‌ راه‌ خود برگشته‌ بود و خداوند گناه‌ جمیع‌ ما را بروی‌ نهاد.
7 او مظلوم‌ شد امّا تواضع‌ نموده‌، دهان‌ خود را نگشود. مثل‌ بره‌ای‌ كه‌ برای‌ ذبح‌ می‌برند و مانند گوسفندی‌ كه‌ نزد پشم‌ برنده‌اش‌ بی‌زبان‌ است‌ همچنان‌ دهان‌ خود را نگشود. 8 از ظلم‌ و از داوری‌ گرفته‌ شد. و از طبقه‌ او كه‌ تفكّر نمود كه‌ او از زمین‌ زندگان‌ منقطع‌ شد و به‌ جهت‌ گناه‌ قوم‌ من‌ مضروب‌ گردید؟
9 و قبر او را با شریران‌ تعیین‌ نمودند و بعد از مردنش‌ با دولتمندان‌. هرچندهیچ‌ ظلم‌ نكرد و در دهان‌ وی‌ حیله‌ای‌ نبود.
10 امّا خداوند را پسند آمد كه‌ او را مضروب‌ نموده‌، به‌ دردها مبتلا سازد. چون‌ جان‌ او را قربانی‌ گناه‌ ساخت‌، آنگاه‌ ذریت‌ خود را خواهد دید و عمر او دراز خواهد شد و مسرّت‌ خداوند در دست‌ او میسّر خواهد بود.
11 ثمره‌ مشقّت‌ جان‌ خویش‌ را خواهد دید و سیر خواهد شد. و بنده‌ عادل‌ من‌ به‌ معرفت‌ خود بسیاری‌ را عادل‌ خواهد گردانید زیرا كه‌ او گناهان‌ ایشان‌ را بر خویشتن‌ حمل‌ خواهد نمود. اِشعیا نبی ۵۳: ۳-۱۱

آیات فوق حدود ۷۰۰ سال قبل از مسیح توسط اشعیا نبی پیشگویی شده است. یهودیان قرن اول میلادی می بایست با تطابق آن با واقعه مصلوب شدن مسیح بی درنگ به او ایمان می آوردند ولی حتی شاگردانش نیز درک دقیقی از آن پیشگویی نداشتند. جالب است بدانید که بعد از قرن اول میلادی و تا امروز نیز در بسیاری از کنیسه های یهود بندرت این بخش از کتاب اشعیا نبی خوانده میشود و اکثر معلم های مذهبی یهود معتقدند که آیات فوق در مورد مصائبی است که قوم اسرائیل در طول تاریخ آنها را تجربه کرده اند!
زمانی که هر سه به دهکده عمائوس رسیدند خورشید در حال ناپدید شدن در افق دوردست بود ولی گویی حقیقت پرجلال «مسیح» در کتب مقدس مقابل چشمان آن دو شاگرد تازه طلوع می کرد و آنان به شدت مشتاق شنیدن سخنان آن غریبه بودند:

29آنها اصرار کردند و گفتند: «با ما بمان، زیرا چیزی به پایان روز نمانده و شب نزدیک است.» پس داخل شد تا با ایشان بماند. 30چون با آنان بر سفره نشسته بود، نان را برگرفت و شکر نموده، پاره کرد و به ایشان داد. 31در همان هنگام، چشمان ایشان گشوده شد و او را شناختند، امّا در‌ دم از نظرشان ناپدید گشت. 32آنها از یکدیگر پرسیدند: «آیا هنگامی که در راه با ما سخن می‌گفت و کتب مقدّس را برایمان تفسیر می‌کرد، دل در درون ما نمی‌تپید؟» لوقا ۲۴: ۲۹-۳۲

مسیح خداوند پیش از صعودش به آسمان در طول چهل روزی که بر زمین بود در موقعیت های مختلف به شاگردانش ظاهر شد و معنی و مفهوم مرگ و رستاخیزش از مردگان را برای آنان روشن ساخت.

44آنگاه به ایشان گفت: «این همان است که وقتی با شما بودم، می‌گفتم؛ اینکه تمام آنچه در تورات موسی و کتب انبیا و مزامیر دربارۀ من نوشته شده است، باید به حقیقت پیوندد.» 45سپس، ذهن ایشان را روشن ساخت تا بتوانند کتب مقدّس را درک کنند. 46و به ایشان گفت: «نوشته شده است که مسیح رنج خواهد کشید و در روز سوّم از مردگان بر خواهد خاست، لوقا ۲۴: ۴۴-۴۶

به عبارتی دیگر تِم اصلی کتاب مقدس از ابتدا تا انتها مرگ و قیام مسیح از مردگان است.
بعد از این واقعه آن دو شاگرد بلافاصله دهکده عمائوس را ترک کرده و به اورشلیم بازگشتند تا خبر رویارویی با مسیح را به شاگردان دیگر و رسولان بدهند:

33پس بی‌درنگ برخاستند و به اورشلیم بازگشتند. آنجا آن یازده رسول را یافتند که با دوستان خود گرد ‌آمده، 34می‌گفتند: «این حقیقت دارد که خداوند قیام کرده است، زیرا بر شَمعون ظاهر شده است.» 35سپس، آن دو نیز بازگفتند که در راه چه روی داده و چگونه عیسی را هنگام پاره کردن نان شناخته‌اند. لوقا ۲۴: ۳۳-۳۵

در آن شب هنگامی که همه رسولان ( بجز توما) و برخی شاگردان در خانه ای گرد هم درباره این وقایع گفتگو می کردند ناگهان مسیح در بین آنان ظاهر شد:

۳۶هنوز در این باره گفتگو می‌کردند که عیسی خود در میانشان ایستاد و گفت: «سلام بر شما باد!» 37حیران و ترسان، پنداشتند شبحی می‌بینند. 38به آنان گفت: «چرا این‌چنین مضطربید؟ چرا شک و تردید به دل راه می‌دهید؟ 39دست و پایم را بنگرید. خودم هستم! به من دست بزنید و ببینید؛ شبحْ گوشت و استخوان ندارد، امّا چنانکه می‌بینید من دارم!» 40این را گفت و دستها و پاهای خود را به ایشان نشان داد. 41آنها از فرط شادی و حیرت نمی‌توانستند باور کنند. پس به ایشان گفت: «چیزی برای خوردن دارید؟» 42تکه‌ای ماهی بریان به او دادند. 43آن را گرفت و در برابر چشمان ایشان خورد. لوقا ۲۴: ۳۶-۴۲

برای اینکه مسیح هرگونه شک و تردید را از ذهن شاگردانش برطرف کند نه تنها جای زخم میخ ها و نیزه در بدنش را به آنان نشان داد بلکه جلوی چشمان همه تکه ای ماهی نیز خورد تا برای آنان مسجل شود که آنچه که با چشم می بینند روح یا شبحی نیست. اما توما که در آن جمع حضور نداشت گزارش رسولان را باور نکرد. یک هفته بعد مسیح مجددا در بین رسولان که در خانه ای جمع بودند و این بار توما نیز در بین آنان حاضر بود نمایان شد:

24هنگامی که عیسی آمد، توما، یکی از آن دوازده تن، که دوقلو نیز خوانده می‌شد، با ایشان نبود. 25پس دیگر شاگردان به او گفتند: «خداوند را دیده‌ایم!» امّا او به ایشان گفت: «تا خودْ نشانِ میخها را در دستهایش نبینم و انگشت خود را بر جای میخها نگذارم و دست خویش را در سوراخ پهلویش ننهم، ایمان نخواهم آورد.» 26پس از هشت روز، شاگردان عیسی باز در خانه بودند و توما با آنها بود. در آن حال که درها قفل بود، عیسی آمد و در میان ایشان ایستاد و گفت: «سلام بر شما!» 27آنگاه به توما گفت: «انگشت خود را اینجا بگذار و دستهایم را ببین، و دست خود را پیش آور و در سوراخ پهلویم بگذار و بی‌ایمان مباش، بلکه ایمان داشته باش.» 28توما به او گفت: «خداوند من و خدای من!» 29عیسی گفت: «آیا چون مرا دیدی ایمان آوردی؟ خوشا به حال آنان که نادیده، ایمان آورند.» یوحنا ۲۰: ۲۴-۲۹

مسیح در طول چهل روز در موقعیت های مختلف به شاگردانش ظاهر شد و آنان را برای ماموریت بزرگ بشارت انجیل به همه انسان ها آماده کرد. وی به شاگردانش وعده آراسته شدن به قدرت و پری روح القدس را نیز داد که این وعده در روز عید پنطیکاست یهود که حدود پنجاه روز بعد از عید فصح یهود است تحقق یافت:

45سپس، ذهن ایشان را روشن ساخت تا بتوانند کتب مقدّس را درک کنند. 46و به ایشان گفت: «نوشته شده است که مسیح رنج خواهد کشید و در روز سوّم از مردگان بر خواهد خاست، 47و به نام او توبه و آمرزش گناهان به همۀ قومها موعظه خواهد شد و شروع آن از اورشلیم خواهد بود. 48شما شاهدان این امور هستید. 49من موعودِ پدر خود را بر شما خواهم فرستاد؛ پس در شهر بمانید تا آنگاه که از اعلی با قدرت آراسته شوید.» لوقا ۲۴: ۴۵-۴۸

19پس بروید و همۀ قومها را شاگرد سازید و ایشان را به نام پدر و پسر و روح‌القدس تعمید دهید 20و به آنان تعلیم دهید که هر آنچه به شما فرمان داده‌ام، به جا آورند. اینک من هر روزه تا پایان این عصر با شما هستم!» متی ۲۸: ۱۹و۲۰

8امّا چون روح‌القدس بر شما آید، قدرت خواهید یافت و شاهدان من خواهید بود، در اورشلیم و تمامی یهودیه و سامِرِه و تا دورترین نقاط جهان.» اعمال رسولان ۱: ۸

مسیح بعد از چهل روز از نقطه ای واقع در کوه زیتون که مجاور اورشلیم است و در مقابل چشمان رسولان و شاگردانش به آسمان صعود کرد:

50سپس ایشان را بیرون از شهر تا نزدیکی بِیت‌عَنْیا برد و دستهای خود را بلند کرده، برکتشان داد؛ 51و در همان حال که برکتشان می‌داد از آنان جدا گشته، به آسمان برده شد. 52ایشان او را پرستش کردند و با شادی عظیم به اورشلیم بازگشتند. 53در آنجا پیوسته در معبد می‌ماندند و خدا را حمد و سپاس می‌گفتند. لوقا ۲۴: ۵۰ -۵۲

در این مقطع اجازه دهید قبل از اینکه به شواهد و دلایل تاریخی انکارناپذیر برای اثبات رستاخیز مسیح بپردازیم به یک نکته بسیار مهم در مورد رستاخیز جسمی و فیزیکی مسیح اشاره کنم و آن این است که بدن مسیح بعد از رستاخیز از مردگان الگویی است از بدن جلال یافته ای که هر ایماندار واقعی به مسیح در نهایت بر تن خواهد کرد. بدن جلال یافته ایمانداران برای زندگی ابدی در زمین جدید و آسمان جدید مناسب خواهد بود. آن بدن جلال یافته هرگز فساد،تباهی، بیماری، ضعف و خستگی را تجربه نخواهد کرد و ابدی است. بدن مسیح بعد از رستاخیز از مردگان دقیقا چنین ویژگی هایی را دارا بود. فرزندان خدا نیز بعد از مرگ و در زمان معین ملبس به بدن جلال یافته ای خواهند شد.

1ببینید پدر چه محبتی به ما ارزانی داشته است تا فرزندان خدا خوانده شویم! و چنین نیز هستیم! از همین روست که دنیا ما را نمی‌شناسد، چرا که او را نشناخت. 2ای عزیزان، اینک فرزندانِ خداییم، ولی آنچه خواهیم بود هنوز آشکار نشده است. امّا می‌دانیم آنگاه که او ظهور کند، مانند او خواهیم بود، چون او را چنانکه هست خواهیم دید. اول یوحنا ۳: ۱و۲

نکته ای که بسیار مهم است و بسیاری از مسیحیان و حتی ایمانداران واقعی درک دقیقی از آن ندارند این است که تصور می کنند بهشت برین مکان ابدی برای فرزندان خدا است ولی این دقیقا درست نیست!
بهشت یا فردوس آسمانی مکان ابدی برای انسان های نجات یافته نیست بلکه مکانی است که ایمانداران بعد از مرگ و در «روح» آن را تجربه خواهند کرد. بدین معنی که بعد از مرگ و رها شدن از انسانیت کهنه که از آدم و حوا به ارث برده اند با روحی ابدی، خوشبختی، شادی، آرامش و حیات ابدی را در حضور خدای پر جلال تجربه خواهند کرد ولی این انتهای داستان نیست!
همانطور که قبلا اشاره کردم مکان نهایی برای زندگی انسان ها مکانی است که مادی و فیزیکی است و در نهایت فرزندان خدا به بدنی جلال یافته که خصوصیات فیزیکی و مادی دارد ولی فساد ناپذیر است ملبس خواهند شد و زمین و آسمان جدید فیزیکی و مادی مکان زندگی آنان خواهد بود:

۱ ودیدم آسمانی جدید و زمینی جدید،چونکه آسمان اوّل و زمین اوّل درگذشت و دریا دیگر نمی‌باشد.
2 و شهر مقدّس اورشلیم جدید را دیدم که از جانب خدا از آسمان نازل می‌شود، حاضر شده چون عروسی که برای شوهر خود آراسته است.
3 و آوازی بلند از آسمان شنیدم که می‌گفت، اینک، خیمهٔ خدا با آدمیان است و با ایشان ساکن خواهد بود و ایشان قومهای او خواهند بود و خودِ خدا با ایشان خدای ایشان خواهد بود.
4 و خدا هر اشکی را از چشمان ایشان پاک خواهد کرد. و بعد از آن موت نخواهد بود و ماتم و ناله و درد دیگر رو نخواهد نمود زیرا که چیزهای اوّل درگذشت.
5 و آن تخت نشین گفت، الحال همه‌چیز را نو می‌سازم. و گفت، بنویس، زیرا که این کلام امین و راست است.
6 باز مرا گفت، تمام شد! من الف و یا و ابتدا و انتها هستم. من به هر که تشنه باشد، از چشمه آب حیات، مفت خواهم داد.
7 و هر که غالب آید، وارث همه‌چیز خواهد شد، و او را خدا خواهم بود و او مرا پسر خواهد بود. مکاشفه ۲۱: ۱-۷

توجه کنید که هر چند بدن جلال یافته ایمانداران همچون بدن مسیح بعد از رستاخیز مادی و فیزیکی خواهد بود این بدین معنی نیست که خواص این ماده با ماده ای که جهان کنونی از آن ساخته شده است یکی است یا دقیقا همان ویژگی ها را دارا می باشد!
همانطور که بدن مسیح بعد از رستاخیز مادی، قابل لمس و رویت بود ولی در عین حال خواص شگفت انگیزی داشت و ویژگی های آن بسیار برتر از ویژگی های ماده ای است که جهان کنونی از آن ساخته شده است.
اجازه دهید به تعلیمی که پولس رسول در این رابطه در رساله اول قرنتیان به آن اشاره کرده است بپردازم و آن را کمی توضیح دهم:

39همۀ جسمها یکی نیستند. آدمیان را یک نوع جسم است، حیوانات را نوعی دیگر، و پرندگان را نوعی دیگر؛ ماهیها نیز دارای نوعی دیگر از جسم‌اند. 40به همین‌سان، کالبدهای آسمانی وجود دارد و کالبدهای زمینی. امّا جلال کالبدهای آسمانی از یک نوع است و جلال کالبدهای زمینی از نوعی دیگر. 41خورشید جلال خاص خود را دارد، ماه جلالی دیگر، و ستارگان نیز جلالی دیگر؛ جلال هر ستاره نیز با جلال ستارۀ دیگر متفاوت است.
42در مورد رستاخیز مردگان نیز چنین است. آنچه کاشته می‌شود، فسادپذیر است؛ آنچه برمی‌خیزد، فسادناپذیر. 43در ذلّت کاشته می‌شود، در جلال برمی‌خیزد. در ضعف کاشته می‌شود، در قوّت برمی‌خیزد. 44بدنِ طبیعی کاشته می‌شود، بدنِ روحانی برمی‌خیزد. اگر بدن طبیعی وجود دارد، بدن روحانی نیز وجود دارد. 45چنانکه نوشته شده است: «انسانِ اوّل، یعنی آدم، موجود زنده گشت»؛ آدمِ آخر، روحِ حیات‌بخش شد. 46ولی روحانی اوّل نیامد بلکه طبیعی آمد، و پس از آن روحانی. 47انسانِ اوّل از زمین است و خاکی؛ انسانِ دوّم از آسمان است. 48هرآنچه انسان خاکی واجد آن بود، در خاکیان نیز وجود دارد؛ و هرآنچه انسان آسمانی داراست، در آسمانیان نیز یافت می‌شود. 49و همان‌گونه که شکل انسان خاکی را به خود گرفتیم، شکل انسان آسمانی را نیز به خود خواهیم گرفت. 50ای برادران، مقصودم این است که جسم و خون نمی‌تواند وارث پادشاهی خدا شود و آنچه فسادپذیر است، وارث فسادناپذیری نمی‌تواند شد. اول قرنتیان ۱۵: ۳۹-۵۰

پولس رسول در آیات فوق دقیقا به نکته ای اشاره می کند که کمی بالاتر به آن پرداختم یعنی فرزندان خدا در فرم نهایی جسمی همچون آدم دوم (مسیح) که پولس رسول آن را انسان آسمانی می نامد خواهند پوشید: 49و همان‌گونه که شکل انسان خاکی را به خود گرفتیم، شکل انسان آسمانی را نیز به خود خواهیم گرفت. وقتی که پولس رسول در آیات فوق به انسان روحانی و یا بدن آسمانی اشاره می کند منظورش این نیست که انسان در فرم نهایی و ابدی، مادی و فیزیکی نخواهد بود و در قالب «روح» خواهد بود بلکه وی صرفا انسان خاکی (نسل آدم و حوا) را با انسان آسمانی (نسل مسیح، آدم دوم) مقایسه می کند. طبعا نتیجه گیری پولس رسول این است که بر خلاف انسان خاکی که بدلیل گناه و جدایی از خدا مرگ و فساد را تجربه می کند انسان روحانی که از نسل مسیح(آدم دوم و انسان آسمانی) است در جسم جلال یافته ای که در آینده به آن ملبس خواهد شد هرگز فساد و مرگ را تجربه نخواهد کرد.
بنابراین سومین مرحله نجات هر ایماندار واقعی، ملبس شدن به بدن و جسم جلال یافته ای مانند جسم مسیح بعد از رستاخیز از مردگان است؛ مرحله نخست نجات، «عادل شمردگی» است یعنی در لحظه ای که شخصی در هر مقطعی از زندگی اش به مسیح ایمان می آورد و توبه می کند خدا او را بر حسب کفاره مسیح، عادل می شمارد و در دادگاه عدل الهی از محکومیت ابدی تبرئه می شود. مرحله دوم نجات، «تقدیس» ایمانداران است که فرایندی است که از تولد تازه آغاز و تا انتهای زندگی در این دنیا ادامه می یابد و با عمل روح القدس، ایمانداران با رشد روحانی به تدریج بالغ تر می شوند. مرحله نهایی و سوم نجات، جلال یافتن است که در آن ایمانداران به جسمی پر جلال و فساد ناپذیر و ابدی ملبس خواهند شد.
این حقیقت که روزی با جسمی جلال یافته با ویژگی های باور نکردنی و قابلیت ها و ظرفیت های غیر قابل تصور، در دنیایی شگفت انگیز زندگی خواهیم کرد وجودمان را از شادی و شکرگزاری پر می سازد و یادآور محبت و فیض عظیم خدا است که در کفاره مسیح برای ما فراهم شده است.

در آخر اجازه دهید برخی شواهد تاریخی برای اثبات رستاخیز مسیح از مردگان را بررسی کنیم.

۱- تدفین بدن مسیح توسط نیقودیموس و یوسف رامه ای(یا از اهل رامه): این موضوع در وهله اول واقعه مرگ مسیح، وجود قبری مشخص در اورشلیم که بدن مسیح در آن گذاشته شد و پارچه های کتانی که به دور مسیح پیچیده شده بودند را از نظر تاریخی تثبیت می کند و هیچ شک و شبهه ای نیز باقی نمی گذارد. قرار دادن جسد مسیح در قبری در اورشلیم که از قبل کنده شده بود و متعلق به یوسف رامه ای بود هرگز نمی توانست داستان ساختگی رسولان و شاگردان مسیح باشد زیرا یوسف و نیقودیموس هر دو فریسی و از اعضای دادگاه عالی یهود بودند که مسیح را به مرگ محکوم کردند (فریسیان از دشمنان درجه یک مسیح بودند) و اگر این موضوع که آن دو فریسی جسد مسیح را محترمانه و در قبری که متعلق به یکی از آنان بود دفن کردند حقیقت نداشت حتی تصور آن در ذهن هیچ یهودی نیز خطور نمی کرد و هیچ کس در یهودیه در قرن اول میلادی با توجه به شهرت نیقودیموس و یوسف رامه ای آن را باور نمی کرد! (نیقودیموس و یوسف رامه ای از شاگردان مخفی مسیح بودند که اکثر مردم عادی از آن اطلاع نداشتند.)

۲- قبر خالی مسیح: برای قبر خالی مسیح هیچ توضیح منطقی وجود ندارد. قبری که سنگ بزرگی جلوی دهانه آن قرار داشت و توسط گارد ویژه مهر و موم شده بود و چندین نگهبان از آن محافظت می کردند؛ ناگهان در صبح روز یکشنبه، سنگ جلوی آن به سویی غلتانده و بدن مسیح از آن ناپدید شد. این در حالی است که پارچه کتانی که به دور مسیح پیچیده شده بود؛ دقیقا به همان حالت دست نخورده و در همان نقطه پیدا شد. بزرگترین گواه بر درستی این مطلب (قبر خالی) اذعان رهبران یهود که دشمن مسیح بودند؛ به این رویداد است.
رهبران مذهبی قوم یهود که برای فرو نشاندن جنبش رسولان مسیح در اورشلیم دست به هر دسیسه ای زدند کافی بود که جسد مسیح را در کوچه پس کوچه های اورشلیم به نمایش بگذارند و رسولان مسیح را بی اعتبار سازند! در واقع داستان ساختگی رهبران یهود مبنی بر دزدیدن بدن مسیح توسط رسولان ثابت می کند که گزارش قبر خالی مسیح و وقایع حول و حوش آن توسط نگهبانان مقبره به رهبران یهود دقیق و مطابق واقعیت بود.

۳-شاهدان عینی این واقعه که بعد از مصلوب شدن مسیح از ترس رهبران مذهبی یهود، پشت درهای بسته پنهان شده بودند؛ با دیدن مسیح زنده ناگهان چنان دگرگون شدند که بشارت انجیل را که محور اصلی آن مرگ و قیام مسیح از مردگان است به همه مردم از اورشلیم گرفته تا اقصی نقاط جهان موعظه کردند. اکثر این افراد سراسر زندگی خود را تحت جفا و گاهی در زندان گذراندند و بسیاری در این راه به شهادت رسیدند. تقریبا همه رسولان مسیح در مکانها و زمانهای مختلف شهید شدند. یعقوب برادر یوحنا در اورشلیم به شهادت رسید. پولس و پطرس در شهر روم به شهادت رسیدند؛ توما پیغام انجیل را تا به هندوستان رساند و در آنجا شهید شد؛ تا به امروز کلیسا و بنای یادبودی در جنوب هندوستان به اسم این رسول مسیح وجود دارد. تَدّی(تَدّای) و برتولما دو رسول دیگر مسیح( طبق روایات ارامنه) برای اولین بار انجیل مسیح را در این سرزمین موعظه کردند و در آنجا شهید شدند.( ارامنه اولین ملتی هستند که مسیحیت را در سال ۳۰۱ میلادی و حتی قبل از امپراتوری روم به عنوان دین رسمی پذیرفتند. (ارامنه اُرتودُکس به رغم اینکه گریگور لوساوُریچ بنیان گذار آن بوده است ؛ همچنان کلیسای خود را به نام کلیسای رسولان می نامند.) دیگر رسولان نیز در سرزمین فلسطین، آسیای صغیر(ترکیه کنونی)، یونان، مناطق شمال آفریقا و... به شهادت رسیدند. پیغام اصلی رسولان مسیح این بود که عیسی مسیح برای آمرزش گناهان ما مرد و در روز سوم از مردگان قیام کرد!
همانطور که قبلا نیز اشاره کردم مسیح موعودی که توسط دشمنان یهود (رومیان) به طرز فجیعی کشته شود حتی در تصور یهودیان نیز نمی گنجید زیرا تصویری که از مسیح موعود در ذهن و ضمیر هر یهودی از زمان موسی تا به امروز نیز حک شده است این است که مسیح پادشاه و رهبر روحانی است که می بایست پادشاهی با شکوه داوود و سلیمان را در سرزمین اسرائیل استوار سازد و با پیروزی بر دشمنان، سعادت و شکوفایی اقتصادی و سیاسی را به اسرائیل بازگرداند. تا قبل از روز یکشنبه و قیام مسیح احتمالا برای بسیاری از یهودیان ساکن اورشلیم که شاهد این وقایع بودند آیات زیر از کتاب تثنیه در تورات در ذهنشان تداعی می شد:

22«هرگاه مردی مرتکب جرمی شود که سزاوار مرگ باشد و کشته شود، و او را بر دار کشیده باشی، 23جسدش در طول شب بر دار نماند، بلکه او را همان روز به خاک بسپارید؛ زیرا آن که بر دار آویخته شود، ملعون خداست. تثنیه ۲۱: ۲۲و۲۳

بنابراین آیا عیسی که ادعا می کرد مسیح و پسر خداست همان شخص شیطان صفتی نبود که فریسیان به یهودیان در طول سه سال خدمت مسیح هشدار می دادند و با آن وضعیت هولناک بدست دشمنان یهود کشته شد؟ آیا وی ملعون خدا نبود؟
اگر مسیح از مردگان قیام نمی کرد حتی شاگردان و رسولان مسیح نیز به او ایمان نمی آوردند و غیر ممکن بود که برای چنین مسیحی متحمل جفا و زندان و مرگ شوند. بنابراین نه عهد جدیدی نگاشته می شد و نه مسیحیتی وجود می داشت.

جالب است بدانید که مسیح بر روی صلیب واقعا لعنت گناهان ما را بر دوش کشید و متحمل عار صلیب شد تا ایمانداران واقعی را از لعنت و نیش گناه که مرگ است آزاد سازد!

13مسیح به جای ما لعن شد و این‌گونه ما را از لعنت شریعت بازخرید کرد، زیرا نوشته شده که «هر که به دار آویخته شود ملعون است.» غلاطیان ۳: ۱۳

۳-اولین سند مکتوب که فوق العاده حائز اهمیت است؛ اعتقادنامه رسمی کلیسا است که حتی قبل از کتب عهد جدید نوشته شده است و تاریخ آن به آغاز کلیسا در اورشلیم و بعد از صعود مسیح به آسمان بر می گردد. پولس رسول در رساله خود به اول قرنتیان فصل پانزده آیات ۳و۴ به آن سند اشاره می کند (قُرِنْتُس یکی از شهرهای مهم یونان بود که در۵۰ مایلی آتن واقع شده بود)؛ در این اعتقادنامه که بسیاری از متخصصین نسخ خطی و عهد جدید معتقدند به صورت سرود در کلیسا خوانده میشد؛ به قیام مسیح از مردگان به عنوان یکی از اصول ایمان مسیحی اشاره شده است:

۳ زیرا من (پولس) آنچه را که به من رسید، چون مهمترین مطلب به شما سپردم:
« اینکه مسیح مطابق با کتب مقدّس در راه گناهان ما مرد، ۴ و اینکه دفن شد، و اینکه مطابق با همین کتب در روز سوّم از مردگان برخاست، » اول قرنتیان ۱۵: ۳و۴

آیات فوق را پولس مستقیما از آن اعتقادنامه نقل قول می کند و از سبک نگارش مشخص است که متعلق به پولس نیست.
سپس پولس در ادامه می افزاید:

۵ و اینکه خود را بر کیفا (پطرس) ظاهر کرد و سپس بر آن دوازده تن. ۶ پس از آن، یک بار بر بیش از پانصد تن از برادران ظاهر شد که بسیاری از ایشان هنوز زنده‌اند، هر چند برخی خفته‌اند. ۷ سپس بر یعقوب(*منظور برادر ناتنی مسیح و یکی از رهبران کلیسای اورشلیم است) ظاهر شد و بعد بر همۀ رسولان، ۸ و آخر از همه بر من نیز…
اول قرنتیان ۱۵: ۵-۸

پولس رسول یکی از مغزهای متفکر قرن اول میلادی است که تقریبا یک سوم عهد جدید به قلم او نوشته شده است. پولس رسول به دستور نِروُن، امپراتور روم حدود ۶۵ میلادی در شهر روم اعدام شد.

۴-در هر چهار انجیل، نویسندگان به این مطلب اشاره می کنند که زنان وفادار به مسیح اولین کسانی بودند که قبر خالی مسیح را دیدند و متعاقبا مسیح زنده را ملاقات کردند! این در حالیست که اگر نویسندگان اناجیل درصدد جعل واقعیت ها بودند هرگز از زنان به عنوان شاهدان اولیه این واقعه نام نمی بردند. در جامعه مردسالار و بسیار مذهبی یهود قرن اول میلادی نه تنها شهادت زنان ابدا باورپذیر و موثق نبود که به نوعی اعتراف به ترسو و بزدل بودن خود شاگردان مسیح بود! حتی رسولان مسیح در ابتدا حرف زنان را جدی تلقی نکردند. ناگفته نماند که امروزه در قرن بیست و یکم هنوز در بعضی از جوامع خاورمیانه شهادت زنان در دادگاه معتبر نیست چه رسد به دو هزار سال پیش!

۵-یعقوب که برادر ناتنی عیسی بود( دقت کنید با یعقوب که رسول مسیح و برادر یوحنا بود اشتباه نگیرید) با وجود معجزات عظیم عیسی به او به عنوان مسیح موعود ایمان نداشت:

« زیرا حتی برادرانش نیز به او ایمان نیاورده بودند.» انجیل یوحنا ۷: ۵

توجه کنید قبلا اشاره کردیم که عیسی در طبیعت انسانی خود یک انسان کامل بود و هیچ تفاوتی با دیگران نداشت برای اعضای خانواده عیسی که حدود سی سال با وی زندگی کرده بودند( مسیح خدمت خود را از سی سالگی آغاز می کند) حتی با وجود تمام پارسایی و قدوسیت عیسی همچنان هضم این مطلب که برادرشان خداوند و مسیح است امر بسیار ثقیلی بود. ولی زمانی که مسیح قیام کرده با او ملاقات می کند، وی کاملا دگرگون شده به عیسی ایمان می آورد و به یکی از ارکان کلیسای اورشلیم تبدیل می شود. متعاقبا وی در اورشلیم به دست رهبران یهود به شهادت می رسد. واقعه شهادت یعقوب در اورشلیم در روایات تاریخی ژوزفوس مورخ معروف یهودی قرن اول میلادی که ضد مسیحی نیز بود؛ آمده است.
در رساله خود در عهد جدید، یعقوب می گوید:
« برادران من، ایمانِ شما به عیسی مسیح، خداوند پرجلالمان، با تبعیض همراه نباشد.» یعقوب ۲: ۱

۶- یکی دیگر از شواهد مهمی که قیام عیسی مسیح از مردگان را تایید می کند تغییر روز پرستش کلیسا از روز شنبه به یکشنبه در همان آغاز تولد کلیسا در اورشلیم بود! توجه کنید رسولان مسیح همه یهودی بودند و در یک جامعه فوق العاده مذهبی و بسته زندگی می کردند که تا مغز استخوان دستورات مذهبی و شریعت موسی در وجودشان نفوذ کرده بود. اگر رسولان هر فریضه عهد عتیق را اطاعت نمی کردند طبعا لغو روز شنبه (شبات) به عنوان روز مقدس و پرستش یکی از آنها نمی بود! ولی این دقیقا اتفاقی بود که افتاد و روز یکشنبه که روز قیام مسیح از مردگان بود به روز رسمی پرستش از سوی رسولان جایگزین روز شنبه شد. برای کسانی که اطلاع اندکی از فرهنگ و سنن یهود دارند و می دانند که روز شنبه برای همه یهودیان در سراسر جهان چقدر مهم و مقدس است؛ چنین تحولی نزد شاگردان مسیح بسیار باعث شگفتی است! تغییر این روز نشانه ای از اثر عمیق واقعه قیام مسیح بر ذهن و ضمیر رسولان مسیح می باشد.

فیض عیسی مسیح خداوند با شما باشد و بماند. آمین

انجیل لوقا فصل ۲۴

قیام عیسی

1در سپیده‌دمِ روز اوّل هفته، زنان حَنوطی را که فراهم کرده بودند، با خود برداشتند و به مقبره رفتند. 2امّا دیدند سنگِ جلوِ مقبره به کناری غلتانیده شده است. 3چون به مقبره داخل شدند، بدن عیسای خداوند را نیافتند. 4از این امر در حیرت بودند که ناگاه دو مرد با جامه‌هایی درخشان در کنار ایشان ایستادند. 5زنان از ترسْ سرهای خود را به زیر افکندند؛ امّا آن دو مرد به ایشان گفتند: «چرا زنده را در میان مردگان می‌جویید؟ 6او اینجا نیست، بلکه برخاسته است! به یاد آورید هنگامی که در جلیل بود، به شما چه گفت. 7گفت که پسر انسان باید به دست گناهکاران تسلیم شده، بر صلیب کشیده شود و در روز سوّم برخیزد.» 8آنگاه زنان سخنان او را به یاد آوردند. 9چون از مقبره بازگشتند، این همه را به آن یازده رسول و نیز به دیگران بازگفتند. 10زنانی که این خبر را به رسولان دادند، مریمِ مَجدَلیّه، یوآنّا، مریم مادر یعقوب و زنانِ همراه ایشان بودند. 11امّا رسولان گفتۀ زنان را هذیان پنداشتند و سخنانشان را باور نکردند. 12با این همه، پطرس برخاست و به سوی مقبره دوید و خم شده نگریست، امّا جز کفن چیزی ندید. پس حیران از آنچه روی داده بود، به خانه بازگشت.

در راه عِمائوس

13در همان روز، دو تن از آنان به دهکده‌ای می‌رفتند، عِمائوس نام، واقع در دو فرسنگی اورشلیم. 14ایشان دربارۀ همۀ وقایعی که رخ داده بود، با یکدیگر گفتگو می‌کردند. 15همچنان که سرگرم بحث و گفتگو بودند، عیسی، خود، نزد آنها آمد و با ایشان همراه شد. 16امّا او را نشناختند زیرا چشمان ایشان بسته شده بود. 17از آنها پرسید: «در راه، دربارۀ چه گفتگو می‌کنید؟» آنها با چهره‌هایی اندوهگین، خاموش ایستادند. 18آنگاه یکی از ایشان که کْلِئوپاس نام داشت، در پاسخ گفت: «آیا تو تنها شخص غریب در اورشلیمی که از آنچه در این روزها واقع شده بی‌خبری؟» 19پرسید: «چه چیزی؟» گفتند: «آنچه بر عیسای ناصری گذشت. او پیامبری بود که در پیشگاه خدا و نزد همۀ مردم، کلام و اعمال پرقدرتی داشت. 20سران کاهنان و بزرگان ما او را سپردند تا به مرگ محکوم شود و بر صلیبش کشیدند. 21امّا ما امید داشتیم او همان باشد که می‌بایست اسرائیل را رهایی بخشد. افزون بر این، به‌واقع اکنون سه روز از این وقایع گذشته است. 22برخی از زنان نیز که در میان ما هستند، ما را به حیرت افکنده‌اند. آنان امروز صبح زود به مقبره رفتند، 23امّا پیکر او را نیافتند. آنگاه آمده، به ما گفتند فرشتگانی را در رؤیا دیده‌اند که به ایشان گفته‌اند او زنده است. 24برخی از دوستان ما به مقبره رفتند و اوضاع را همان‌گونه که زنان نقل کرده بودند، یافتند، امّا او را ندیدند.» 25آنگاه به ایشان گفت: «ای بی‌خردان که دلی دیرفهم برای باور کردن گفته‌های انبیا دارید! 26آیا نمی‌بایست مسیح این رنجها را ببیند و سپس به جلال خود درآید؟» 27سپس از موسی و همۀ انبیا آغاز کرد و آنچه را که در تمامی کتب مقدّس دربارۀ او گفته شده بود، برایشان توضیح داد. 28چون به دهکده‌ای که مقصدشان بود نزدیک شدند، عیسی وانمود کرد که می‌خواهد دورتر برود. 29آنها اصرار کردند و گفتند: «با ما بمان، زیرا چیزی به پایان روز نمانده و شب نزدیک است.» پس داخل شد تا با ایشان بماند. 30چون با آنان بر سفره نشسته بود، نان را برگرفت و شکر نموده، پاره کرد و به ایشان داد. 31در همان هنگام، چشمان ایشان گشوده شد و او را شناختند، امّا در‌ دم از نظرشان ناپدید گشت. 32آنها از یکدیگر پرسیدند: «آیا هنگامی که در راه با ما سخن می‌گفت و کتب مقدّس را برایمان تفسیر می‌کرد، دل در درون ما نمی‌تپید؟» 33پس بی‌درنگ برخاستند و به اورشلیم بازگشتند. آنجا آن یازده رسول را یافتند که با دوستان خود گرد ‌آمده، 34می‌گفتند: «این حقیقت دارد که خداوند قیام کرده است، زیرا بر شَمعون ظاهر شده است.» 35سپس، آن دو نیز بازگفتند که در راه چه روی داده و چگونه عیسی را هنگام پاره کردن نان شناخته‌اند.

ظهور عیسی بر شاگردان

36هنوز در این باره گفتگو می‌کردند که عیسی خود در میانشان ایستاد و گفت: «سلام بر شما باد!» 37حیران و ترسان، پنداشتند شبحی می‌بینند. 38به آنان گفت: «چرا این‌چنین مضطربید؟ چرا شک و تردید به دل راه می‌دهید؟ 39دست و پایم را بنگرید. خودم هستم! به من دست بزنید و ببینید؛ شبحْ گوشت و استخوان ندارد، امّا چنانکه می‌بینید من دارم!» 40این را گفت و دستها و پاهای خود را به ایشان نشان داد. 41آنها از فرط شادی و حیرت نمی‌توانستند باور کنند. پس به ایشان گفت: «چیزی برای خوردن دارید؟» 42تکه‌ای ماهی بریان به او دادند. 43آن را گرفت و در برابر چشمان ایشان خورد. 44آنگاه به ایشان گفت: «این همان است که وقتی با شما بودم، می‌گفتم؛ اینکه تمام آنچه در تورات موسی و کتب انبیا و مزامیر دربارۀ من نوشته شده است، باید به حقیقت پیوندد.» 45سپس، ذهن ایشان را روشن ساخت تا بتوانند کتب مقدّس را درک کنند. 46و به ایشان گفت: «نوشته شده است که مسیح رنج خواهد کشید و در روز سوّم از مردگان بر خواهد خاست، 47و به نام او توبه و آمرزش گناهان به همۀ قومها موعظه خواهد شد و شروع آن از اورشلیم خواهد بود. 48شما شاهدان این امور هستید. 49من موعودِ پدر خود را بر شما خواهم فرستاد؛ پس در شهر بمانید تا آنگاه که از اعلی با قدرت آراسته شوید.»

صعود عیسی به آسمان

50سپس ایشان را بیرون از شهر تا نزدیکی بِیت‌عَنْیا برد و دستهای خود را بلند کرده، برکتشان داد؛ 51و در همان حال که برکتشان می‌داد از آنان جدا گشته، به آسمان برده شد. 52ایشان او را پرستش کردند و با شادی عظیم به اورشلیم بازگشتند. 53در آنجا پیوسته در معبد می‌ماندند و خدا را حمد و سپاس می‌گفتند.

راهنمایی           پنجره را ببندید X

با کلیک روی شماره آیات، تفسیر آنها را انتهای متن مطالعه کنید و با کلیک مجدد روی شماره آیات در بخش تفسیر به مکان اول در متن کتاب مقدس برگردید. برخی از آیات به دلیل وضوح معنایی تفسیر نشده اند و با کلیک روی شماره آنها اتفاقی نمی افتد.
همچنین با کلیک روی کلمات آبی رنگ و نگاه داشتن ماوس روی آنها در متن کتاب مقدس اطلاعات بیشتری در مورد آن کلمه در پنجره ای دیگر ظاهر می شود که با حرکت ماوس از روی کلمه آبی رنگ، آن پنجره بسته می شود.